مزدآبادلغتنامه دهخدامزدآباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین شهرستان اردستان ، در 14هزارگزی شمال شرقی اردستان و 4هزارگزی شمال راه اردستان به شهراب ، در جلگه واقع و دارای 328 تن سکنه است .
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه است و241 تن سکنه دارد. این ده قشلاق چند خانوار از ایل شاهسون بغدادی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رامجرد است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 612 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی همدان . (از معجم البلدان ) (از انساب سمعانی ).
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است واقع در هشت فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق جشنیان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
مجیدآبادلغتنامه دهخدامجیدآباد. [ م َ ] (اِخ ) (تازه کند) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از رستاق فراهان . (تاریخ قم ص 119). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از رستاق قاسان . (تاریخ قم ص 118). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از مزارع اروندجرد. (تاریخ قم ص 139). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از دیهیهای جبل . (تاریخ قم ص 136). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از رستاق ساوه و طسوج فیستین . (تاریخ قم ص 114). رجوع به هرمزآباد شود.