مسافرخانهلغتنامه دهخدامسافرخانه . [ م ُ ف ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که مسافر فرود آید. جایی که مسافر منزل کند. میهمانخانه و کاروانسرای و منزلگاه مسافر. (ناظم الاطباء). در تداول امروزه بین مسافرخانه و مهمانخانه فرق میگذارند، چنانکه مسافرخانه محل اقامت و شب به س
مسئولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ئول دولتی، وزیر، معاون وزیر، صاحب منصب، بوروکرات، دیوانی، مستوفی استاندار، فرماندار، شهردار، بخشدار کارمند، کارشناس، کارمند اداره، اداری مقامات، سیاستگذاران، دولتمردان، زمامداران، سردمداران، مسئولان مترون، مسافرخانهچی عضو [منصب 733]
مسافرخانهلغتنامه دهخدامسافرخانه . [ م ُ ف ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که مسافر فرود آید. جایی که مسافر منزل کند. میهمانخانه و کاروانسرای و منزلگاه مسافر. (ناظم الاطباء). در تداول امروزه بین مسافرخانه و مهمانخانه فرق میگذارند، چنانکه مسافرخانه محل اقامت و شب به س
مسافرخانهلغتنامه دهخدامسافرخانه . [ م ُ ف ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که مسافر فرود آید. جایی که مسافر منزل کند. میهمانخانه و کاروانسرای و منزلگاه مسافر. (ناظم الاطباء). در تداول امروزه بین مسافرخانه و مهمانخانه فرق میگذارند، چنانکه مسافرخانه محل اقامت و شب به س