مستتبلغتنامه دهخدامستتب . [ م ُ ت َ ت ِب ب ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استتباب . آنکه کامل و راست شود کار او. (آنندراج ). کار راست و کامل . (ناظم الاطباء). رجوع به استتباب شود.
مستطبلغتنامه دهخدامستطب . [ م ُ ت َ طِب ب ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطباب . درمان پرس . (منتهی الارب ). درمان پرسنده از طبیب . (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به استطباب شود.
مستتیبلغتنامه دهخدامستتیب . [ م ُ ت َ ](ع ص ) نعت فاعلی از استتابة. درخواست کننده از کسی که توبه کند. (اقرب الموارد). رجوع به استتابة شود.
مستثیبلغتنامه دهخدامستثیب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استثابة. || باز پس گیرنده ٔ مال . (اقرب الموارد). || پاداش خواهنده از کسی . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آنکه ثواب می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به استثابة شود.
مستتبعلغتنامه دهخدامستتبع. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استتباع . آنکه از وی پیروی کردن را خواسته باشند. (اقرب الموارد). رجوع به استتباع شود.
مستتبعلغتنامه دهخدامستتبع. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتباع . خواهان پس روی و پیروی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پیروی کردن خواهنده . (آنندراج ). || پیروی کننده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استتباع شود.
مستتبعلغتنامه دهخدامستتبع. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استتباع . آنکه از وی پیروی کردن را خواسته باشند. (اقرب الموارد). رجوع به استتباع شود.
مستتبعلغتنامه دهخدامستتبع. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتباع . خواهان پس روی و پیروی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پیروی کردن خواهنده . (آنندراج ). || پیروی کننده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استتباع شود.