مستثیرلغتنامه دهخدامستثیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استثارة. || برانگیزاننده . (ناظم الاطباء). مثیر. (اقرب الموارد). رجوع به استثارة شود.
مستطیرلغتنامه دهخدامستطیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطارة. ساطع و منتشر: صبح یا برق یا شیب یا شر مستطیر. (اقرب الموارد). بردمیده . (منتهی الارب ). آشکار : یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیرا. (قرآن 7/76). || غبار برآمده
مستطرلغتنامه دهخدامستطر. [ م ُ ت َ طَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استطار. مکتوب . نوشته شده . (اقرب الموارد) : و کل صغیرو کبیر مستطر. (قرآن 53/54). رجوع به استطار شود.
مستطرلغتنامه دهخدامستطر. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطار. نویسنده . کاتب . (اقرب الموارد). رجوع به استطار شود.
مستترلغتنامه دهخدامستتر. [ م ُ ت َ ت َ ] (ع اِ) محل استتار. محل پنهان شدن . پنهان جای و جای امن و پناه . (ناظم الاطباء). رجوع به استتار شود : عنان بگردانید و در مستتر آجام طبرستان روی به خراسان نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 380).
مستثئرلغتنامه دهخدامستثئر. [ م ُ ت َ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استثئار. درخواست کننده ٔ کمک برای گرفتن خونبهای مقتول . (اقرب الموارد). رجوع به استثئار شود.