مستحکملغتنامه دهخدامستحکم . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استحکام . استوارگردنده . (آنندراج ). استحکام دارنده . بازل . استوار. محکم . متقن . سخت . متین .وزین . پایدار. پابرجا. رجوع به استحکام شود : هر چند در ازل رفته بود که وی پیغمبری خواهد بود[ موسی ] بدین ترحم که
مستهکملغتنامه دهخدامستهکم . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) بزرگ منش . متکبر. (منتهی الارب ). متکبر. (اقرب الموارد). تکبرکننده . (آنندراج ). رجوع به استهکام شود.
اکثریت مستحکمreinforced majorityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در احراز آرا در شورای اروپا که براساس آن برای تصویب هر قانون یا طرح باید دستکم رأی موافق 72 درصد از نمایندگان اخذ شود، مشروط بر آنکه دستکم 65 درصد از جمعیت کل اتحادیة اروپا را در بر گیرد
مستحکمةلغتنامه دهخدامستحکمة. [ م ُ ت َ ک ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث مستحکم که نعت فاعلی است از مصدر استحکام . رجوع به استحکام و مستحکم شود.
اکثریت مستحکمreinforced majorityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در احراز آرا در شورای اروپا که براساس آن برای تصویب هر قانون یا طرح باید دستکم رأی موافق 72 درصد از نمایندگان اخذ شود، مشروط بر آنکه دستکم 65 درصد از جمعیت کل اتحادیة اروپا را در بر گیرد
مستحکمةلغتنامه دهخدامستحکمة. [ م ُ ت َ ک ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث مستحکم که نعت فاعلی است از مصدر استحکام . رجوع به استحکام و مستحکم شود.
اکثریت مستحکمreinforced majorityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در احراز آرا در شورای اروپا که براساس آن برای تصویب هر قانون یا طرح باید دستکم رأی موافق 72 درصد از نمایندگان اخذ شود، مشروط بر آنکه دستکم 65 درصد از جمعیت کل اتحادیة اروپا را در بر گیرد