لغتنامه دهخدا
مستعصم . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعصام . آنکه سخت می گیرد چیزی را و ضبط می کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مستمسک و چنگ درزننده به کسی یا به چیزی . (اقرب الموارد).- مستعصم باﷲ ؛ چنگ درزننده و آویزنده و مستمسک به خداوند. رجوع به اس