مستمریلغتنامه دهخدامستمری . [ م ُ ت َ م ِرْ ری ] (ص نسبی ، اِ) آنچه به کسی از نقد یا جنس بطور استمرار ماهانه و یا سالانه دهند. (ناظم الاطباء). وظیفه . راتبه . راتب . ورستاد. حقوق : ارقام مناصب ، خواه به مهری که در نزد مهرداران ضبط است می رسیده یا نمی رسیده . رسوم مستمری
کاسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اسب، پولساز، مکتسب، پولدرآر، درآمدساز، پساندازکن جوینده مستمریبگیر، حقوقبگیر، وظیفهبگیر، کارمند، کارگر اجیر، مزدور عامل، مأمور تاجر، کسبه، دستفروش
مواجب خوارلغتنامه دهخدامواجب خوار. [ م َ ج ِ خوا / خا] (نف مرکب ) آن که مواجب می گیرد. (ناظم الاطباء). مواجب خور. حقوق بگیر. مستمری بگیر. کارمند و خدمتگزار دولت یا سازمان و یا شخصی که آخر هفته یا ماه و یا سال حقوق بگیرد. (از یادداشت مؤلف ) :</span
جامگی خوارلغتنامه دهخداجامگی خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) وظیفه خوار. مستمری بگیر. اجرت گیر : که ای جامگی خوار تدبیر من ز جام سخن چاشنی گیر من . نظامی .همه صی
مستمریلغتنامه دهخدامستمری . [ م ُ ت َ م ِرْ ری ] (ص نسبی ، اِ) آنچه به کسی از نقد یا جنس بطور استمرار ماهانه و یا سالانه دهند. (ناظم الاطباء). وظیفه . راتبه . راتب . ورستاد. حقوق : ارقام مناصب ، خواه به مهری که در نزد مهرداران ضبط است می رسیده یا نمی رسیده . رسوم مستمری
مستمریلغتنامه دهخدامستمری . [ م ُ ت َ م ِرْ ری ] (ص نسبی ، اِ) آنچه به کسی از نقد یا جنس بطور استمرار ماهانه و یا سالانه دهند. (ناظم الاطباء). وظیفه . راتبه . راتب . ورستاد. حقوق : ارقام مناصب ، خواه به مهری که در نزد مهرداران ضبط است می رسیده یا نمی رسیده . رسوم مستمری