مستمعینلغتنامه دهخدامستمعین . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستمع (در حالت نصبی وجری ). شنوندگان . گوش دارندگان . رجوع به مستمع شود.
مستمعونلغتنامه دهخدامستمعون . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستمع (در حالت رفعی ). گوش دهندگان . رجوع به مستمع شود : قال کلاّفاذهبا بآیاتنا انّا معکم مستمعون . (قرآن 15/26).
مستیمنلغتنامه دهخدامستیمن . [ م ُ ت َ م ِ ](ع ص ) مبارک شونده . (از منتهی الارب ). تبرک کننده . (ازاقرب الموارد). || سوگنددهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به استیمان شود.
مستأمنلغتنامه دهخدامستأمن . [ م ُ ت َءْ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استئمان . در امان درآمده . زینهار داده شده . رجوع به استئمان و استیمان شود. || آنکه در امان وی درآیند.
پیش خوانیلغتنامه دهخداپیش خوانی . [ خوا / خا] (حامص مرکب ) عمل پیش خوان . || عمل بحضورخواهنده . || در موسیقی و روضه خوانی یا تعزیه گردانی ، خواندن دسته جمعی چند پسر یا دختر با هم بشعر چون براعت استهلالی برابر مستمعین . پامنبری .