مستهویلغتنامه دهخدامستهوی . [ م ُ ت َ وا ] (ع ص ) زایل شده عقل و خرد و حیران و سرگردان . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهواء شود.
مستهویلغتنامه دهخدامستهوی . [ م ُت َ ] (ع ص ) زایل کننده ٔ عقل و خرد و حیران و سرگردان کننده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهواء شود.
مستوعیلغتنامه دهخدامستوعی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) گیرنده ٔ چیزی بطور کامل . || آنکه تنه ٔ درخت را از بن بر می کند. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیعاء شود.
مسطوحلغتنامه دهخدامسطوح . [ م َ ] (ع ص ) رجوع به سطح شود. || کشته ٔ دراز افتاده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).