لغتنامه دهخدا
مستور. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سَتر. پوشیده شده . (از اقرب الموارد) (غیاث ). نهان . نهانی . پوشیده . مخفی . پردگی . نهفته . درپرده . زیر پرده . پرده دار. ج . مستورون و مساتیر. (اقرب الموارد) : نبودم سخت مستور و نبودندگذشته مادرانم نیز مستو