مسطارلغتنامه دهخدامسطار. [ م ِ / م ُ ] (ع اِ) نوعی از می که خورنده را بر زمین افکند یا شراب ترش یا شراب تلخ و مُرّ یا شراب نوساخته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شراب به دست افشرده ٔ زود مست کننده . (الفاظ الادویه ). خمر نارسیده .(فهرست مخزن الادویه ).
مشتارلغتنامه دهخدامشتار. [ م ُ ] (ع ص ) (از «ش و ر») انگبین چیننده .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
مستارلغتنامه دهخدامستار. [ م ُ ](اِ) مسطار. مصطار. شرابی که از غایت قوت خورنده رابه زمین اندازد. (انجمن آرا) (آنندراج ). خمر نارسیده . (مخزن الادویه ). شراب تازه و ترش . (ناظم الاطباء).
مستارلغتنامه دهخدامستار. [ م َ ] (اِ) مشتار. (برهان ). گیاهی است دوائی که بوی خوش دارد و در غایت تلخی و آن را مروه نیز گویند. (جهانگیری ). گیاهی است دوائی و بوی خوشی دارد و در غایت تلخی هم هست و آن را مرو گویند. (برهان ). به هندی افسنتین است . (مخزن الادویه ) : اگر
مصطارلغتنامه دهخدامصطار. [ م ُ / م ِ ] (ع اِ) می ترش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصطارة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مسطار. (بحر الجواهر). رجوع به مسطار شود.
مسطارةلغتنامه دهخدامسطارة. [ م ِ / م ُ رَ ] (ع اِ) به معنی مسطار است . (از اقرب الموارد). رجوع به مسطار شود.
مسطار الزوايادیکشنری عربی به فارسی() گونيا , سطح اريب , اريب کردن , اريب وار بريدن ياتراشيدن , رنده کردن
مسطارةلغتنامه دهخدامسطارة. [ م ِ / م ُ رَ ] (ع اِ) به معنی مسطار است . (از اقرب الموارد). رجوع به مسطار شود.
مسطار الزوايادیکشنری عربی به فارسی() گونيا , سطح اريب , اريب کردن , اريب وار بريدن ياتراشيدن , رنده کردن