مسلوللغتنامه دهخدامسلول . [ م َ ] (ع ص ) شمشیر برکشیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برکشیده شده و برآورده شده . (آنندراج ) (غیاث ). آهیخته . کشیده . برآهیخته . آخته .آهخته . برکشیده (تیغ و جز آن ). برهنه . عریان . مُشهَّر. هر چیزی کشیده شده . (دهار) : شمشیر رعایت جم
مشلوللغتنامه دهخدامشلول . [ م َ ] (ع ص ) شل شده و تباه شده .(آنندراج ). دست خوشیده و خشک شده . (ناظم الاطباء).- دعای مشلول ؛ نام دعایی منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و آغاز میشود به : اللهم انی اسئلک باسمک بسم اﷲ الرحمن الرحیم . (یادداشت مؤلف ).
مسوولدیکشنری عربی به فارسیمسلول , مسلول حساب , قابل توضيح , جوابگو , ملتزم , ضامن , پاسخ دار , جواب دار , عهده دار , مسلوليت دار , معتبر , ابرومند
مسلوللغتنامه دهخدامسلول . [ م َ ] (ع ص ) شمشیر برکشیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برکشیده شده و برآورده شده . (آنندراج ) (غیاث ). آهیخته . کشیده . برآهیخته . آخته .آهخته . برکشیده (تیغ و جز آن ). برهنه . عریان . مُشهَّر. هر چیزی کشیده شده . (دهار) : شمشیر رعایت جم
مسلوللغتنامه دهخدامسلول . [ م َ ] (ع ص ) شمشیر برکشیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برکشیده شده و برآورده شده . (آنندراج ) (غیاث ). آهیخته . کشیده . برآهیخته . آخته .آهخته . برکشیده (تیغ و جز آن ). برهنه . عریان . مُشهَّر. هر چیزی کشیده شده . (دهار) : شمشیر رعایت جم