خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مسامیر] [قدیمی] mesmār میخ.
-
جستوجو در متن
-
مسامیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مسمار] [قدیمی] masāmir = مسمار
-
بش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baš بند؛ بست؛ بند فلزی که به صندوق یا ظرف شکسته میزنند: ◻︎ ز آبنوس دری اندر او فراشته بود / بهجای آهن، سیمین همه بش و مسمار (ابوالمؤید: شاعران بیدیوان: ۵۹).