مسنطللغتنامه دهخدامسنطل . [ م ُ س َ طَ ] (ع ص ) سست رو ناتوان که در رفتار به افتادن نزدیک باشد. کسی که سر را به نشیب و فراز کند. پیچ پیچان رونده که حفظ نفس خود نتواند. || بزرگ شکم . || مضطرب خلقت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مصنطللغتنامه دهخدامصنطل . [ م ُ ص َ طِ ] (ع ص ) آنکه در رفتن سر را پست دارد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنکه سر به زیر افکند و راه رود.
پیچ پیچان روندهلغتنامه دهخداپیچ پیچان رونده . [ رَوَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه چون مار رود یا چون تیر تخش (فشفشه ) در هوا. مسنطل . نائع. (منتهی الارب ).
پیچ پیچان رفتنلغتنامه دهخداپیچ پیچان رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن چنانکه مار بر زمین و گاهی تیرتخش (فشفشه ) در هوا. عمج . تعمج . نوع . تنعنع. تمایل . تمایح . مسنطل ؛ پیچ پیچان رونده که حفظ نفس خود نتواند.سهم ٌ عَموج ؛ تیر که پیچ پیچان رود. (منتهی الارب ).