مسومیلغتنامه دهخدامسومی . [ م َ می ی ] (ع اِ) عبای لطیف و سبکی که از پشم سفید در بغداد تهیه میشود. (دزی ج 2 ص 593).
مسوملغتنامه دهخدامسوم . [ م ُ س َوْ وَ ] (ع ص ) نشان و علامت گذاشته شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). داغدار. || اسب به چرا گذاشته شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به چرا گذاشته شده . (ناظم الاطباء).
مسوملغتنامه دهخدامسوم . [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص ) نشان گذارنده . || کسی که اسب خود به چرا بگذارد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مسومینلغتنامه دهخدامسومین . [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسوّم (در حالت نصبی و جری ). رجوع به مسوم شود.
مسومینلغتنامه دهخدامسومین . [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسوّم (در حالت نصبی و جری ). رجوع به مسوم شود.