مسؤوللغتنامه دهخدامسؤول . [ م َ ئو ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدرسؤال . کسی که از وی سؤال کنند. (ناظم الاطباء). سؤال شده . پرسیده شده . پرسش شده . (ناظم الاطباء). پرسیده .سؤال کرده . (دهار) : اًن السمع و البصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولاً. (قرآن <span class="hl"
مسوولدیکشنری عربی به فارسیمسلول , مسلول حساب , قابل توضيح , جوابگو , ملتزم , ضامن , پاسخ دار , جواب دار , عهده دار , مسلوليت دار , معتبر , ابرومند
مشواللغتنامه دهخدامشوال . [ م ِش ْ ] (ع اِ) سنگی که آن را بردارند جهت آزمایش طاقت . (منتهی الارب ). سنگی که جهت آزمایش قوت و طاقت بردارند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مسوولدیکشنری عربی به فارسیمسلول , مسلول حساب , قابل توضيح , جوابگو , ملتزم , ضامن , پاسخ دار , جواب دار , عهده دار , مسلوليت دار , معتبر , ابرومند
مسوولدیکشنری عربی به فارسیمسلول , مسلول حساب , قابل توضيح , جوابگو , ملتزم , ضامن , پاسخ دار , جواب دار , عهده دار , مسلوليت دار , معتبر , ابرومند