خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسکر
/mosker/
معنی
چیزی که سکر و مستی بیاورد؛ مستیآور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ
۲. مستیبخش، نشئهزا ≠ خماربخش، خمارآلود، خمارزا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mosker چیزی که سکر و مستی بیاورد؛ مستیآور.
-
مسکر
واژگان مترادف و متضاد
۱. باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ ۲. مستیبخش، نشئهزا ≠ خماربخش، خمارآلود، خمارزا
-
مسکر
لغتنامه دهخدا
مسکر. [ م ُ س َک ْ ک َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسکیر. رجوع به تسکیر شود. || مخمور. (از اقرب الموارد). خمارزده و مست . (منتهی الارب ). || مجازاً به عنوان تأکید در غضب به کار رود. (ازیادداشت مرحوم دهخدا). سخت خشمناک چنانکه نداند چه میگوید و چه میکند: ق...
-
مسکر
لغتنامه دهخدا
مسکر. [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) آنچه سبب سکر و مستی شود. (از اقرب الموارد). چیزی که نوشیدنش مستی آورد. مست گرداننده . (آنندراج ). هرچه که نشئه و مستی آرد.(غیاث ). مستی دهنده . مستی آور. مست کننده : اینت مسکر حرام کرد چو خوک وآنت گفتا بجوش و پر کن طاس . ناصر...
-
مسکر
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ) [ ع . ] (اِفا.) مستی آور.
-
مسکر
لهجه و گویش مازنی
mesker مسگر
-
واژههای مشابه
-
می و مسکر
فرهنگ گنجواژه
مشروبات الکلی.
-
جستوجو در متن
-
inebriant
پزشکی
مستی آور ، مسکر
-
intoxicant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سمی است، مسکر، مستی اور، مکیف
-
intoxicant
حقوق
نوشابه مستی آور ، مشروب ، مسکر
-
مسکرة
لغتنامه دهخدا
مسکرة. [ م ُ ک ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث مسکر. مست کننده . مستی آرنده . رجوع به مسکر و اسکار شود.
-
مستیبخش
واژگان مترادف و متضاد
۱. سکرآور، مستیزا، مستیآفرین، نشئهزا ۲. مسکر
-
سکرآور
واژگان مترادف و متضاد
مستیبخش، مسکر، مکیف، نشئهزا ≠ خمارآور، مستیزدا، سکرزدا