مشمذلغتنامه دهخدامشمذ. [ م ِ م َ ] (ع اِ) دستار سر. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). عمامه . (اقرب الموارد).
مسمتلغتنامه دهخدامسمت . [ م ُ س َم ْ م َ ] (ع اِ) نوعی اسطرلاب که دوائر سموت بر او کشیده باشند. رجوع به اسطرلاب شود.
مشمتلغتنامه دهخدامشمت . [ م ُ ش َم ْ م َ ] (ع ص ) ملک مشمت ؛ پادشاه سلام و تحیت کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشمتلغتنامه دهخدامشمت . [ م ُ ش َم ْ م ِ ] (ع ص ) کسی که دعای خیر میکند و تهنیت و مبارک بادمیگوید. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مصمدلغتنامه دهخدامصمد. [م ُ م َ ] (ع ص ) سخت و درست . (ناظم الاطباء). رُسْت از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که کاواک نباشد و میان خالی نبود. (ناظم الاطباء). رست . خلاف کاواک . مصمت . (یادداشت مؤلف ).
مصمتلغتنامه دهخدامصمت . [ م ُ ص َم ْ م َ ] (ع ص ) الف مصمت ؛ هزار کامل و تمام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مُصْمَت . (منتهی الارب ). رجوع به مصمت شود. || خاموش . (ناظم الاطباء). ساکت . || خاموش کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ).