مصاحرلغتنامه دهخدامصاحر. [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) آنکه آشکارا حرب کند نه به فریب ، و همچنین است در غیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه آشکارو در صحرا با حریف خود جنگ کند نه به فریب . || آنکه هر کاری را آشکارا کند. (ناظم الاطباء).
مساحرلغتنامه دهخدامساحر. [ م َ ح ِ ] (ع اِ) سَحر. اعلای سینه : انتفخ مساحره و یا سحره ؛ از حد مرتبه ٔخود تجاوز کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به سحر شود.
مساعیرلغتنامه دهخدامساعیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِسعار. (ناظم الاطباء). مساعر. || برانگیزندگان شدتهای حرب و اشتعال نایره ٔ آن و افروزش نارها : ابوعبداﷲ طائی با مساعیر عرب مقدمه ٔ لشکر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349). با قومی که مشاهیر ا
مساعرلغتنامه دهخدامساعر. [ م َ ع ِ ] (ع اِ)ج ِ مسعَر. (اقرب الموارد). رجوع به مسعر شود. || مساعرالابل ؛ تنگجایهای شتران . (منتهی الارب ). بغلها و جای تنگ شتران . (آنندراج ) (اقرب الموارد).
مشاعرلغتنامه دهخدامشاعر. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) شعرگوینده و شاعر پست . (ناظم الاطباء). و رجوع به متشاعر شود.
مصاحرةلغتنامه دهخدامصاحرة. [ م ُ ح َ رَ ] (ع مص ) آشکارا کردن کاری را. (منتهی الارب ). صحار. و رجوع به صِحار شود.
مصاحرةلغتنامه دهخدامصاحرة. [ م ُ ح َ رَ ] (ع مص ) آشکارا کردن کاری را. (منتهی الارب ). صحار. و رجوع به صِحار شود.