مصادره کردن

مترادف

ضبط کردن، گرفتن (دارایی و اموال)، تاوانگرفتن، مطالبه کردن، جریمه گرفتن

جست‌وجوی دقیق

مصادره کردن

دیکشنری فارسی به عربی

صادر , ضروري

مصادره کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

condemn, confiscate, dispossess, expropriate, impress, requisition, seize

مصادره کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

ضبط کردن، گرفتن (دارایی و اموال)، تاوانگرفتن، مطالبه کردن، جریمه گرفتن

جست‌وجوی هم‌آوا

مصادره

لغت‌نامه دهخدا

مصادره . [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصادرت . مصادرة. تاوان . (ناظم الاطباء). تاوان گیری . مطالبه ٔ مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . (یادداشت مؤلف ). اخذ جریمه . جریمه گیری . ضبط کردن اموال و دار

مصادرة

لغت‌نامه دهخدا

مصادرة. [ م ُ دَ رَ ] (ع مص ) مطالبه . (منتهی الارب ). مطالبه کردن چیزی را از کسی . (ناظم الاطباء). مطالبه کردن . (از اقرب الموارد). تاوان فرمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاوان فرمودن کسی را بر مال . (ناظم الاطباء). باژگیری . (مهذب الاسماء). تاوان جرم ستانیدن . (غیاث ). |

مصادره

فرهنگ فارسی عمید

۱. ‌مال کسی را به‌زور ضبط کردن.۲. جریمه و تاوان گرفتن.۳. بازگیری؛ بازخواست.

مصادره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

expropriation, seizure

مصادره

فرهنگ فارسی معین

(مُ دِ رِ) [ ع . مصادرة ] (مص م .) 1 - مال کسی را به زور ضبط کردن . 2 - جریمه کردن ، تاوان گرفتن .

جست‌وجوی مشابه

مصادره کردن (ارتش)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

commandeer

جست‌وجوی متن

confiscations

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مصادره، ضبط، غصب، مصادره یا ضبط

confiscated

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مصادره شد، غصب کردن، ضبط کردن، توقیف کردن، مصادره کردن

confiscates

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مصادره می شود، غصب کردن، ضبط کردن، توقیف کردن، مصادره کردن

confiscate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مصادره، غصب کردن، ضبط کردن، توقیف کردن، مصادره کردن، قابل توقیف

خربگیری

گویش تهرانی

مصادره

جست‌وجوی هم‌آغاز

مصادره

لغت‌نامه دهخدا

مصادره . [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصادرت . مصادرة. تاوان . (ناظم الاطباء). تاوان گیری . مطالبه ٔ مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . (یادداشت مؤلف ). اخذ جریمه . جریمه گیری . ضبط کردن اموال و دار

مصادره

فرهنگ فارسی عمید

۱. ‌مال کسی را به‌زور ضبط کردن.۲. جریمه و تاوان گرفتن.۳. بازگیری؛ بازخواست.

مصادره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

expropriation, seizure

مصادره

فرهنگ فارسی معین

(مُ دِ رِ) [ ع . مصادرة ] (مص م .) 1 - مال کسی را به زور ضبط کردن . 2 - جریمه کردن ، تاوان گرفتن .

مصادره

فرهنگ مترادف و متضاد

ضبط اموال، مطالبه، تاوانگیری، اخذ، بازگیری

جست‌وجوی هم‌قافیه

مصادره

لغت‌نامه دهخدا

مصادره . [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصادرت . مصادرة. تاوان . (ناظم الاطباء). تاوان گیری . مطالبه ٔ مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . (یادداشت مؤلف ). اخذ جریمه . جریمه گیری . ضبط کردن اموال و دار

مصادره

فرهنگ فارسی عمید

۱. ‌مال کسی را به‌زور ضبط کردن.۲. جریمه و تاوان گرفتن.۳. بازگیری؛ بازخواست.

وابسته به مصادره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

confiscatory

مصادره

دیکشنری فارسی به انگلیسی

expropriation, seizure

غارت و مصادره

فرهنگ گنجواژه

گرفتن اموال.

ترجمه مقاله