مصارمتلغتنامه دهخدامصارمت . [ م ُ رَ / رِ م َ ] (از ع ، اِمص ) مصارمة. مصارمه . از یکدیگر بریدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصارمة و مصارمه شود.- مصارمت کردن ؛ از یکدیگر بریدن و قطع رابطه کردن . (یادداشت مؤلف ). بریدن از کسی و جایی
ناسازگاریلغتنامه دهخداناسازگاری . (حامص مرکب ) ناسازواری . بدسلوکی . بدرفتاری . سازگاری نکردن . نساختن . سازگاری نداشتن : جوانی ز ناسازگاری جفت بر پیرمردی بنالید و گفت . سعدی .چو دیدندش برفتن استواری در آن ناسازگاری سازگاری . <p
ناهمواریلغتنامه دهخداناهمواری . [ هََ م ْ ] (حامص مرکب ) عدم برابری . عدم تساوی . (ناظم الاطباء). ناهمسری . همسان و همسر و مساوی نبودن . || نامسطحی . ناصافی . (از ناظم الاطباء). پستی و بلندی . مسطح و صاف و یکنواخت نبودن .- امثال : ناله ٔ آب از ناه