مصباحیلغتنامه دهخدامصباحی . [ م ِ ] (ص نسبی ، اِ) قسمی از ثوانی نجوم شبیه به چراغ . (یادداشت مؤلف ).
مصباحلغتنامه دهخدامصباح . [ م ِ ] (ع اِ) چراغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (مهذب الاسماء) (از آنندراج ) (غیاث ). سراج . لنتر. چراغ افروخته . ج ، مصابیح . (دستور اللغة) : چو روز بود مرا آفتاب من
مصباحدیکشنری عربی به فارسیلا مپ چراغ برق , پياز گل , هر نوع برامدگي ياتورم شبيه پياز , جراغ , لا مپ , مشعل , چراغ قوه , مشعل دار کردن
ثوانیلغتنامه دهخداثوانی . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثانیه که بمعنی دوم است و شصتم حصه ٔ دقیقه . (غیاث اللغات ). || ثوانی نجوم ؛ هرچه بزیر فلک قمر پیدا آید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه . و از آن جمله است ، انسی . جابیه . حربه . ذوذنب . ذوذوابة. شهب . طیفور. عمود. فارس . قصعی . مصباحی . نیازک .
بولغتنامه دهخدابو. مخفف بود و باشد و بوم وباشم . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : دلی دارم که درمانش نمی بونصیحت میکرم سودش نمی بوببادش میدهم نش می برد بادبر آذر می نهم دودش نمی بو. باباطاهر.امید و آرزو. (انجمن آرا) (ناظ