مصطلحلغتنامه دهخدامصطلح . [ م ُ طَ ل َ ] (ع ص ) اصطلاح شده . و معنای لفظی سوای معنی اصلی آن که همه ٔ مردم بر آن اتفاق دارند. (ناظم الاطباء). معنایی شایع نزد گروهی از مردم غیر از معنی حقیقی کلمه . مقرر. (یادداشت مؤلف ). اصطلاح شده : و دیگر آنکه اطلاق به حسب اصل صناعتی ب
مصطلحفرهنگ فارسی عمیدکلمهای که در زبان جمعی از مردم غیر از معنی حقیقی خودش برای موضوع خاصی متداول شده باشد؛ اصطلاحشده.
مستلیحلغتنامه دهخدامستلیح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلاحة. بینا و آگاه نسبت به امری . (از اقرب الموارد). رجوع به استلاحة شود.
مصطلحةلغتنامه دهخدامصطلحة. [ م ُ طَ ل َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مصطلح . ج ، مصطلحات . رجوع به مصطلح شود.
مصطلحلغتنامه دهخدامصطلح . [ م ُ طَ ل َ ] (ع ص ) اصطلاح شده . و معنای لفظی سوای معنی اصلی آن که همه ٔ مردم بر آن اتفاق دارند. (ناظم الاطباء). معنایی شایع نزد گروهی از مردم غیر از معنی حقیقی کلمه . مقرر. (یادداشت مؤلف ). اصطلاح شده : و دیگر آنکه اطلاق به حسب اصل صناعتی ب
مصطلحفرهنگ فارسی عمیدکلمهای که در زبان جمعی از مردم غیر از معنی حقیقی خودش برای موضوع خاصی متداول شده باشد؛ اصطلاحشده.
مصطلحفرهنگ فارسی معین(مُ طَ لَ) [ ع . ] (اِمف .) اصطلاح شده . واژه ای که بین مردم غیر از معنی حقیقی خود برای موضوع خاصی متداول شده باشد.
غلط مصطلحلغتنامه دهخداغلطمصطلح . [ غ َ ل َ طِ م ُ طَ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غلط عام . غلط مشهور. رجوع به غلط عام شود.
مصطلحلغتنامه دهخدامصطلح . [ م ُ طَ ل َ ] (ع ص ) اصطلاح شده . و معنای لفظی سوای معنی اصلی آن که همه ٔ مردم بر آن اتفاق دارند. (ناظم الاطباء). معنایی شایع نزد گروهی از مردم غیر از معنی حقیقی کلمه . مقرر. (یادداشت مؤلف ). اصطلاح شده : و دیگر آنکه اطلاق به حسب اصل صناعتی ب
مصطلحفرهنگ فارسی عمیدکلمهای که در زبان جمعی از مردم غیر از معنی حقیقی خودش برای موضوع خاصی متداول شده باشد؛ اصطلاحشده.