مصلحتگراییpragmatismواژههای مصوب فرهنگستانمشی یا نظریهای که با پرهیز از آرمانگرایی بر عمل سیاسی براساس مقتضیات وقت تأکید دارد
مصلحتفرهنگ فارسی عمیدآنچه باعث خیروصلاح، نفع، و آسایش انسان باشد.⟨ مصلحت دیدن: (مصدر متعدی) خیر و صلاح دیدن؛ به خیر و مصلحت پنداشتن؛ مصلحت دانستن⟨ مصلحت کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مشورت کردن؛ صلاح پرسیدن.
مصلحتلغتنامه دهخدامصلحت . [ م َ ل َ ح َ ] (ع اِ) مصلحة. مقابل مفسده . (غیاث ). خلاف مفسدت . (آنندراج ). صواب . شایستگی . صلاح . صلاح کار : پس صباح کرد و حال آنکه هر بلایی دفع شده بود و... هر مصلحتی نمایان و پیدا گشته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 31
pragmatismدیکشنری انگلیسی به فارسیپراگماتیسم، مصلحت گرایی، فلسفه عملی، جنبه عملی، قطعیت، بدیهی بودن، فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی، تعصب در اثبات عقیده خود