مصلطحلغتنامه دهخدامصلطح . [ م ُ ص َ طَ ] (ع ص ) پهن و فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
پهنلغتنامه دهخداپهن .[ پ َ ] (ص ) فراخ . وسیع. متسع. فراخ و گشاده . (آنندراج ). مقابل تنگ : جاده ٔ پهن ؛ جاده ٔ فراخ : و دیگر چو گیتی ندارد درنگ سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ . فردوسی .بیابان بیاید چو دریا گذشت ببینی یکی پهن بی آ