خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضل
لغتنامه دهخدا
مضل . [ م ُ ض ِل ل ] (ع ص ) ضائع گرداننده . (آنندراج ). آن که سبب میشود یا روامیدارد گمراهی کسی را و اغواکننده و گمراه کننده و گم کننده . (ناظم الاطباء). بیراه کننده . گمراه کننده . گمره کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قال هذا من عمل الشیطان ان...
-
مضل
لغتنامه دهخدا
مضل .[ م َ ض َل ل ] (ع اِ) زمینی که مردم در آنجا گمراه شوند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آنجا که مردم در آن گمراه شوند. (از المنجد). رجوع به مضلة شود.
-
واژههای همآوا
-
مذل
لغتنامه دهخدا
مذل . [ م َ ] (ع ص ) رجل مذل النفس و الید؛ جوانمرد. (منتهی الارب )؛ سمح . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به مَذِل شود. || (مص ) بی تابی کردن و دلتنگی نمودن . قلق و ضجر. مِذال . مَذَل ، فهو: مَذِل و مَذیل . (از متن اللغة). || تنگدل شدن از پوشش را...
-
مذل
لغتنامه دهخدا
مذل . [ م َ ذَ ] (ع مص ) به ستوه آمدن . بی آرام گردیدن . تنگدل شدن . (از منتهی الارب ). قلق . ضجر. مَذل . مذال . (از متن اللغة). رجوع به مَذل شود. || آرام نگرفتن از دلتنگی و ضجر. (از اقرب الموارد). قرار و آرام نگرفتن بر فراش و رختخواب . مذالة. مذال ....
-
مذل
لغتنامه دهخدا
مذل . [ م َ ذِ ] (ع ص ) مرد تنگدل به ستوه آمده ٔ بی آرام . (از منتهی الارب ). قلق . ضجور. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). مذیل . (متن اللغة). || فاش کننده ٔ راز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دهنده . (منتهی الارب ). آنکه مالی را که دارد به د...
-
مذل
لغتنامه دهخدا
مذل . [ م ِ ] (ع ص ) مرد خردجثه ٔ کم گوشت . (منتهی الارب ). صغیرالجثه قلیل اللحم . (متن اللغة).
-
مذل
لغتنامه دهخدا
مذل . [ م ُ ذِل ل ] (ع ص ) خواردارنده . (منتهی الارب ). خوارکننده . (مهذب الاسماء). نعت فاعلی از اِذْلال . ذلیل کننده . خواری دهنده . مقابل مُعِزّ : و آن قلم اندر بنانش گه معز و گه مذل دشمنان ز او با مذلت دوستان با اعتزاز. منوچهری .|| (اِخ ) نام باری...
-
مزل
لغتنامه دهخدا
مزل . [ م َ زَل ل ] (از ع ، اِ) مزلة. رجوع به مزلة شود.
-
مزل
لغتنامه دهخدا
مزل . [ م َ زِل ل ] (ع مص ) بلغزیدن قدم . (تاج المصادر بیهقی ). مزلة. رجوع به مزلة شود.
-
مزل
لغتنامه دهخدا
مزل . [ م ُ زِل ل ] (ع ص ) لغزاننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مظل
لغتنامه دهخدا
مظل . [ م ِ ظَل ل ] (ع اِ) سایبان . (غیاث ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
اغواکننده
لغتنامه دهخدا
اغواکننده . [ اِ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) گمراه کننده . بیراه کننده . مضل . آنکه بضلالت و گمراهی افکند. رجوع به اغوا شود.
-
گمراه کننده
لغتنامه دهخدا
گمراه کننده . [ گ ُ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) فاتِن . (منتهی الارب ). مُضِل ّ. به بیراهی اندازنده . سرگردان کننده . و رجوع به گمراه شود.