مطارحةلغتنامه دهخدامطارحة. [ م ُ رَ ح َ ] (ع مص ) مسئله بر یکدیگر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). با کسی سخن فااوگندن . (زوزنی ). با کسی سخن گفتن . (غیاث ) (آنندراج ). مطارحةالکلام ؛ با هم سخن درافکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشورت نمودن . (از غیاث ) (آنندراج ) <spa
متارهلغتنامه دهخدامتاره . [ م َ رَ / رِ ] (اِ) به معنی آفتابه است . (برهان ) (از ناظم الاطباء). آفتابه بود. (از فرهنگ جهانگیری ). مطهره . (زمخشری از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء). || انا و ظرفی را نیز گویند که از چرم دوزند وبه عربی مطهره خوانند. (ب
متاریحلغتنامه دهخدامتاریح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِتراح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به متراح شود.
متورعلغتنامه دهخدامتورع . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) پرهیزگار و پارسا. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : اینکه پدرم ترا دوست بود و در معیشت متورع بود. (کشف الاسرار ج 2 ص 548). در مواضی ایام دهقانی بود
متورهلغتنامه دهخدامتوره . [ م َ رَ ] (اِخ ) اصلش مَتُهرا. نام شهری معروف ، معبد اهل هند. (آنندراج ) (بهار عجم ) : چون زند سبز متوره ، حرف از پازند حسن بهر زیب نطق مصحف خوان گل از بر کند.ملاطغرا (از بهار عجم وآنندراج ).
مطارحاتلغتنامه دهخدامطارحات . [ م ُ رَ ] (ع اِ) با هم سخن انداختن ها و خوش آمد و تملق ها. ج ِ مطارحة. (از غیاث ) (از آنندراج ). و رجوع به مطارحة شود.
مطارحتفرهنگ فارسی معین(مُ رِ حَ) [ ع . مطارحة ] (مص م .) 1 - مناظره کردن با کسی و جواب گفتن . 2 - مشورت کردن .
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عطار. ملقب به شهاب الدین (شیخ ...). او راست : بدیعیه و فتح الالی فی مطارحة الحلی .
مطارحةلغتنامه دهخدامطارحة. [ م ُ رَ ح َ ] (ع مص ) مسئله بر یکدیگر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). با کسی سخن فااوگندن . (زوزنی ). با کسی سخن گفتن . (غیاث ) (آنندراج ). مطارحةالکلام ؛ با هم سخن درافکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشورت نمودن . (از غیاث ) (آنندراج ) <spa
مباحثهلغتنامه دهخدامباحثه . [ م ُ ح ِ ث َ / ث ِ ] (از ع ، مص ) بحث و جدال و مجادله . (از ناظم الاطباء). با یکدیگر پژوهیدن علم . مطارحه . مفاقهه . با یکدیگر بحث کردن . مناظره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گفتگو کردن بر سر موضوعی یا مسأله ای و بخصوص در مسائل عل