مطزلغتنامه دهخدامطز. [ م َ ] (ع مص ) گائیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نکاح . (ناظم الاطباء). به نکاح در آوردن زن را. (از محیطالمحیط).
متزلغتنامه دهخدامتز. [ م َ] (ع مص ) پلیدی انداختن و ریخ زدن . متز بسلحه متزا؛پلیدی انداخت و ریخ زد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد).
متشلغتنامه دهخدامتش . [ م َ ] (ع مص ) به انگشت جدا کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نرم نرم دوشیدن ناقه را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متشلغتنامه دهخدامتش . [ م َ ] (ع اِ) نقطه ٔ سپید که بر ناخن بهم رسد. || (اِمص ) کندی بینائی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || علتی در چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
من تین یی لس متزلغتنامه دهخدامن تین یی لس متز. [ م ُ ل ِ م ِ ] (اِخ ) مون تین یی لس متز. مرکز بخشی است که در متز، مرکز ایالت موزل فرانسه واقع است و 26638 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
متئسلغتنامه دهخدامتئس . [ م ُت ْ ت َ ءِ ] (ع ص ) ناامید و مأیوس . (ناظم الاطباء). افسرده و ناامید. (از فرهنگ جانسون ).