مجفرلغتنامه دهخدامجفر. [ م ُف َ ] (ع ص ) اسب میان فراخ . مجفرة، مؤنث . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجفرلغتنامه دهخدامجفر. [ م َ ف َ ] (ع ص ) سبب قطع. مجفرة. (منتهی الارب ). طعام مجفر، که قطع از جماع می کند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
مجفرلغتنامه دهخدامجفر. [ م ُ ج َف ْ ف َ ] (ع ص ) مرد گُنده بدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مجفرلغتنامه دهخدامجفر. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) آنکه ترک ملاقات صاحب خود کند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ترک کننده ٔ دوستی و ملاقات . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || کسی که ترک می کند و واگذار می نماید کار وعمل را. (ناظم الاطباء). ترک کننده چیزی را که بدان سرگرم بود. (از منتهی الارب ) (
مظفرلغتنامه دهخدامظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) امیر شرف الدین . از جمله ٔ پادشاهان آل مظفر بود. از همه کهتر اما سرآمد میدان روزگار شد. بغایت پاکدامن و نیکواعتقاد بود. وی به سال 713 هَ . ق . درگذشت . و رجوع به شرف الدین مظفر و تاریخ گزیده از صص <span class="h
رضی الدینلغتنامه دهخدارضی الدین . [ رَ ضی یُدْ دی ] (اِخ ) لقب سلیمان بن مظفر جیلی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به سلیمان (بن مظفر) شود.
مظفرلغتنامه دهخدامظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) امیر شرف الدین . از جمله ٔ پادشاهان آل مظفر بود. از همه کهتر اما سرآمد میدان روزگار شد. بغایت پاکدامن و نیکواعتقاد بود. وی به سال 713 هَ . ق . درگذشت . و رجوع به شرف الدین مظفر و تاریخ گزیده از صص <span class="h
مظفرلغتنامه دهخدامظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) برکیارق بن ملکشاه . رجوع به برکیارق بن ملکشاه و اخبارالدولة سلجوقیه شود.
مظفرلغتنامه دهخدامظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) حاکم مرو در اواخر ایام سلطان محمد خوارزمشاه بود و به مجیرالملک شرف الدین شهرت داشت . و رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 52 و 54 شود.
مظفرلغتنامه دهخدامظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبلخی مکنی به ابوالجیش متوفی به 367 هَ . ق . از شاگردان ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی و معلم شیخ مفید بود. و رجوع به خاندان نوبختی اقبال ص 105 شود.
مظفرلغتنامه دهخدامظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن ناصرالدین محمدبن قلاوون . وی پس از برادر خویش ملک کامل در 747 هَ . ق . بسلطنت مصر رسید و پس از یکسال سلطنت ، او را بکشتند. (از قاموس اعلام ترکی ج 3 ص <span class="hl" dir="l
داود المظفرلغتنامه دهخداداود المظفر. [ وو دُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) پانزدهمین از امرای ارتقیه ٔ ماردین است . 769 - 778 هَ . ق .
حافظ مظفرلغتنامه دهخداحافظ مظفر. [ ف ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) قمی . یکی از مطربان و نغمه سرایان عهدشاه عباس . (ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران ج 4 ص 88).
شاه شرف الدین مظفرلغتنامه دهخداشاه شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) پسرمهتر امیر مبازرالدین محمد از آل مظفر است . درسال 725 هَ . ق . بدنیا آمده و در عهد پدر به سال 754 درگذشته است . (تاریخ عصر حافظ ج <span class="hl"
شرف الدین مظفرلغتنامه دهخداشرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن منصوربن حاجی . از خواف خراسان . از پادشاهان آل مظفر متوفای 713 هَ . ق . اتابک یوسف شاه بن علاءالدین او را تربیت کرد و میبد و ندوشن و بخشی از قهستان یزد را بدو واگذار نمود. شرف ال