خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معادات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معادات
/mo'ādāt/
معنی
با هم دشمنی کردن؛ دشمن یکدیگر شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معادات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معاداة] ‹معادا› [قدیمی] mo'ādāt با هم دشمنی کردن؛ دشمن یکدیگر شدن.
-
معادات
لغتنامه دهخدا
معادات . [ م ُ ] (ازع ، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). عداوت و دشمنی با یکدیگر. (ناظم الاطباء) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 279). شاپور مطل و مدافعت ...
-
معادات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . معاداة ] (مص ل .) عداوت ، دشمنی با یکدیگر.
-
واژههای همآوا
-
معاداة
لغتنامه دهخدا
معاداة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ع دو») دشمنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی دشمنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). و رجوع به معادات و معادا شود. || پی یکدیگر زدن وانداختن دو شکار را در یک تک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاط...
-
مائدات
لغتنامه دهخدا
مائدات . [ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مائدة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به مائدة شود.
-
جستوجو در متن
-
مناوات
لغتنامه دهخدا
مناوات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مناواة. خصومت : هر دو به معادات یکدیگر برخیزند و کار به مناوات انجامد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 49). رجوع به مناواة شود.
-
مشاقذة
لغتنامه دهخدا
مشاقذة. [ م ُ ق َ ذَ ] (ع مص ) همدیگر را دشمنی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معادات . دشمنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
معالات کردن
لغتنامه دهخدا
معالات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با کسی در بلندی نبرد کردن . در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن : و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته ... (نفثةالمصدور). و رجوع به معالاة شود.
-
غریزت
لغتنامه دهخدا
غریزت . [غ َ زَ ] (ع اِ) غریزة. رجوع به غریزة شود: چه طبیعت سکون و رفق و غریزت وقار و حلم او (امیر سیف الدوله )از اقدام بر ابواب شطط و تقدیم مخاصمت و معادات مانع بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 191).
-
معادا
لغتنامه دهخدا
معادا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) با کسی عداوت داشتن و این مخفف معادات است . (غیاث ) (آنندراج ). دشمنی : ناز چندان کن بر من که کنی صحبت من تا مگرصحبت دیرینه معادا نشود. منوچهری .غواص تراجز گل و شورابه نداده ست زیراکه ندیده ست ز تو جز که معادا. ناصرخسرو.ش...
-
پوست پلنگ پوشیدن
لغتنامه دهخدا
پوست پلنگ پوشیدن . [ ت ِ پ َ ل َدَ ] (مص مرکب ) جامه از پوست پلنگ به تن کردن . || (تعبیر مثلی ) سخت بدشمنی و معادات برخاستن : یا رسول اﷲ قریش بیکبار با تو پوست پلنگ پوشیده اند. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 5، ص 102 س 11). محتمل است این جمله ترجمه ٔ تع...
-
دشمنانگی
لغتنامه دهخدا
دشمنانگی . [ دُ م َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) دشمنی . عداوت . کین . خصومت . مخاصمت . معادات . مباغضه . (یادداشت مؤلف ).نائره . (از منتهی الارب ). مصحف دشمنایگی . و رجوع به دشمنایگی شود : هر چه از مقابله نگرند میانشان دشمنانگی بود. (التفهیم ). میان عب...
-
معاداة
لغتنامه دهخدا
معاداة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ع دو») دشمنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی دشمنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). و رجوع به معادات و معادا شود. || پی یکدیگر زدن وانداختن دو شکار را در یک تک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاط...