لغتنامه دهخدا
ادیب . [ اَ ] (ع ص ) زیرک . || نگاهدارنده ٔ حدّ هر چیز. || فرهنگ ور. بافرهنگ . (مهذب الاسماء) . فرهنگی . دانشمند. هنرمند. خداوند ادب . ادب دارنده . دانای علوم ادب . سخن دان : این بوسهل مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارت در طبع وی