معدنچیلغتنامه دهخدامعدنچی . [ م َدَ / دِ ] (ص مرکب ) کان کن . مُعَدِّن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). آنکه در معدن کار کند. کارگر معدن .
معدنچیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ، حفار، حفر کننده، کارگر معدن، کوه کن گورکن چاهکن، مقنی لایروب، کشتی لایروبی ◄ معدنچی
معدنیلغتنامه دهخدامعدنی . [ م َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) کانی . (ناظم الاطباء). منسوب به معدن . کانی : آبهای معدنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کار سنگ معدنی دارد که اگرچه در صمیم حال از مشاهده ٔ عین آفتاب محجوب است اما اثر نور جهانتاب را