فرهنگ فارسی عمید
۱. موردی مشابه مطلب اصلی که برای فهم بیشتر بیان میشود؛ مانند؛ شبیه؛ مشابه.۲. (فلسفه) جهانی میان عالم اجسام و عالم ارواح؛ عالم مثل.۳. فرمان؛ دستور؛ حکم.۴. تصویر؛ شکل؛ پیکره.⟨ مثال دادن: (مصدر لازم) [قدیمی] فرمان دادن: ◻︎ گر مثالم دهد به معذوری / تا به خانه شوم به دست