لغتنامه دهخدا
معرفه . [ م َ رِ ف َ ] (ع اِمص ) معرفة. معرفت . رجوع به معرفة و معرفت شود. || (اِ) (اصطلاح دستوری ) اسمی است که نزد مخاطب معلوم و معهود باشد؛ مثلاً اگر کسی به مخاطب خود بگوید: «عاقبت خانه را فروختم و دکانها را خریدم » مقصود این است : خانه و دکانهائی را که شما اطلاع دارید... (