معروضهلغتنامه دهخدامعروضه . [ م َ ض َ / ض ِ ] (از ع ، ص ، اِ) چیزهای عرضه شده و اظهار شده . || استدعاشده . (ناظم الاطباء).
مهروذةلغتنامه دهخدامهروذة. [ م َ ذَ ] (ع ص ) به معنی مهروذ است که جامه ٔ با گل سرخ رنگ کرده شده است . (از ناظم الاطباء).
درخواستلغتنامه دهخدادرخواست . [ دَ خوا / خا ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درخواستن . خواستن . خواهش .خواستگاری . التماس . (آنندراج ). عرض . عرضداشت . دعا. (ناظم الاطباء). استدعا. تمنّی . طلب . مطالبه . تقاضا. تقاضی . مسألت : آن معتمد را