معقوفةلغتنامه دهخدامعقوفة. [ م َ ف َ ] (ع ص ) شاة معقوفة الرجل ؛ گوسپند خمیده پای به علت عقاف . (منتهی الارب ). گوسپند خمیده پای از بیماری عقاف . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به عقاف شود.
مَعْکُوفاًفرهنگ واژگان قرآنبازداشت شده (اسم مفعول از مصدر عكوف به معني اقامت در يکجا و ممنوع شدن از رفتن به اين طرف و آن طرف است)