معلفلغتنامه دهخدامعلف . [ م َ ل َ ] (ع اِ) ستارگان خودگردنده . (از منتهی الارب ). ستارگان خرد که بطور دایره و یا پراکنده واقع شده اند. ج ، معالف . (ناظم الاطباء). ستارگان مستدیر پراکنده . (از اقرب الموارد).
معلفلغتنامه دهخدامعلف . [ م َ ل َ / م ِ ل َ ] (ع اِ) جای علف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || علف دان ستور از چوب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آخور اسب و هر چیزی که در آن به اسب علف دهند. (ناظم الاطباء). آخور اسبان و چیزی که بدان اسبا
معلفلغتنامه دهخدامعلف . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ع ص ) فربه . (ناظم الاطباء). فربه : بعیر معلف . (از اقرب الموارد).
محلفلغتنامه دهخدامحلف .[ م ُ ل ِ ] (ع ص ) سوگنددهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هر آنچه مردم در آن شک کرده سوگند خورند که چنین است و چنین نیست و از آن است کمیت محلف یعنی مشتبه اللون که بعضی آن را کمیت گویند و بعضی سرخ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || کودک که در بلوغ وی شک کنند:
دریاچه ٔ محلولغتنامه دهخدادریاچه ٔ محلو. [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ م ُ ح َل ْ لو ] (اِخ ) دریاچه ٔ مهارلو. از دریاچه های فارس نزدیک شیراز و در مغرب دریاچه ٔ بختگان . رجوع به دریاچه ٔ مهارلو و تاریخ ایران باستان ج 2 ص <span class="hl" dir="
معلفةلغتنامه دهخدامعلفة. [ م ُ ع َل ْ ل َ ف َ ] (ع ص ) شاة معلفة؛ گوسپند فربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معالفلغتنامه دهخدامعالف . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ معلف [ م َ ل َ / م ِ ل َ ] . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به معلف شود.
اریلغتنامه دهخدااری . [ ] (ع اِ) آری ّ. اخیه که چهارپایان بدان بندند. معلف . آخر. آخور . میخ آخور. (دستور الاخوان ). ج ، اَواری ، اواری ّ.
آریهلغتنامه دهخداآریه . [ ری ی َ ] (ع اِ) (شاید از ریشه ٔ فارسی آرواره ) سوراخ که دندان در آن جای دارد. (بحرالجواهر). || آری ّ. آخیه که چهارپایان را بدان بندند. معلف . ج ، اواری .
نثرةلغتنامه دهخدانثرة. [ ن َ رَ ] (اِخ ) نام دو ستاره ٔ نزدیک یکدیگر از منازل ماه ، ومیان آنها فرق یک وجب و در آن اندکی سپیدی مانان به ابرپاره ، و آن بینی اسد است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ابوریحان بیرونی در شرح منازل قمر آرد: و نام هشتم منزل نثره ، ای بینی شیر و جای خلمش ، دو کوکب است
معلفةلغتنامه دهخدامعلفة. [ م ُ ع َل ْ ل َ ف َ ] (ع ص ) شاة معلفة؛ گوسپند فربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).