معلمیلغتنامه دهخدامعلمی . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، تربیت و تعلیم . (ناظم الاطباء). شغل و عمل معلم . تعلیم دادن : وقت است کز برای هلاک مخالفان افلاک را کنی به سیاست معلمی . خاقانی (دیوان چ سجادی ص <span class="hl" dir="ltr
معلمیلغتنامه دهخدامعلمی . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (حامص ) حالت و چگونگی مُعَلَّم . تعلیم دیدگی . آموزش دیدگی : در کسب علم کوش که کلب از معلمی آید برون ز منقصت سایر کلاب . جامی .و رجوع به مُعَلَّم شود.
علمدیکشنری عربی به فارسیتعليم دادن (اصول دين) از راه پرسش , از راه پرسش ياد دادن , اموختن , تعليم دادن , درس دادن , مشق دادن , معلمي يا تدريس کردن
معلمیلغتنامه دهخدامعلمی . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، تربیت و تعلیم . (ناظم الاطباء). شغل و عمل معلم . تعلیم دادن : وقت است کز برای هلاک مخالفان افلاک را کنی به سیاست معلمی . خاقانی (دیوان چ سجادی ص <span class="hl" dir="ltr
معلمیلغتنامه دهخدامعلمی . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (حامص ) حالت و چگونگی مُعَلَّم . تعلیم دیدگی . آموزش دیدگی : در کسب علم کوش که کلب از معلمی آید برون ز منقصت سایر کلاب . جامی .و رجوع به مُعَلَّم شود.
معلمیلغتنامه دهخدامعلمی . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، تربیت و تعلیم . (ناظم الاطباء). شغل و عمل معلم . تعلیم دادن : وقت است کز برای هلاک مخالفان افلاک را کنی به سیاست معلمی . خاقانی (دیوان چ سجادی ص <span class="hl" dir="ltr
معلمیلغتنامه دهخدامعلمی . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (حامص ) حالت و چگونگی مُعَلَّم . تعلیم دیدگی . آموزش دیدگی : در کسب علم کوش که کلب از معلمی آید برون ز منقصت سایر کلاب . جامی .و رجوع به مُعَلَّم شود.