لغتنامه دهخدا
محادة. [ م ُ حادْ دَ ](ع مص ) با کسی حرب کردن . (منتهی الارب ). || با کسی خلاف کردن . قال اﷲ تعالی یحادّون اﷲ و رسوله ؛ای یخالفون . (منتهی الارب ). تحاد. مخالفت و امتناع از انجام آنچه که واجب است . (از لسان العرب ). || با کسی خشم گرفتن . (منتهی الارب ). || با کسی دشمنی نمودن