مغالبةلغتنامه دهخدامغالبة. [م ُ ل َ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن کسی را. غِلاب . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر چیرگی جستن و غلبه کردن بر کسی . غلاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا
مغالبةلغتنامه دهخدامغالبة. [م ُ ل َ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن کسی را. غِلاب . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر چیرگی جستن و غلبه کردن بر کسی . غلاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا
غلابلغتنامه دهخداغلاب . [ غ ِ ] (ع مص ) مغالبة. (مصادر زوزنی ). همدیگر چیرگی جستن و غلبه کردن بر کسی . (منتهی الارب ). غالبه مغالبة و غلاباً، قاهره . (اقرب الموارد). غلبه جستن ب
مغالبتلغتنامه دهخدامغالبت . [ م ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (از ع ، مص ) مغالبة. چیره شدن بر یکدیگر. غلبه یافتن : در سه کار اقدام نتوان کرد مگر به رفعت همت ، عمل سلطان و بازرگانی دریا و مبا
حسنلغتنامه دهخداحسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن فضال کوفی شیعی ، مکنی به ابومحمد. درگذشته ٔ 224 هَ . ق . او راست : «الرد علی المغالبة» و «الابتداء و المبتدا» و «البشارات »
مذاهنةلغتنامه دهخدامذاهنة. [ م ُ هََ ن َ ] (ع مص ) با کسی در زیرکی و تیزی خاطر نبرد کردن .(از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مغالبه باکسی در جودت ذهن و فطنت . (از اقرب الموارد)