لغتنامه دهخدا
مغلول .[ م َ ] (ع ص ) غل نهاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه در گردن وی غل نهاده باشند. (ناظم الاطباء). طوق تعذیب در گردن انداخته شده . (غیاث ). به غل کرده . بندی .بسته شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شنید این سخن دزد مغلول و گفت تو بار