مغروقلغتنامه دهخدامغروق . [ م َ ] (ص ) غوطه ورشده در آب . فرورفته در آب . (از ناظم الاطباء). غرق شدن . غرقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این کلمه ظاهراً برساخته ٔ فارسیان است و در عربی غریق باید گفت .
دریاانداختۀ مغروقlagan/ ligan/ logan/ lagen, ligsamواژههای مصوب فرهنگستاندریاانداختهای که در آب فرورفته و با شناوه علامتگذاری شده است تا بازیافت شود
مغروقلغتنامه دهخدامغروق . [ م َ ] (ص ) غوطه ورشده در آب . فرورفته در آب . (از ناظم الاطباء). غرق شدن . غرقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این کلمه ظاهراً برساخته ٔ فارسیان است و در عربی غریق باید گفت .
مغروقلغتنامه دهخدامغروق . [ م َ ] (ص ) غوطه ورشده در آب . فرورفته در آب . (از ناظم الاطباء). غرق شدن . غرقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این کلمه ظاهراً برساخته ٔ فارسیان است و در عربی غریق باید گفت .
دریاانداختۀ مغروقlagan/ ligan/ logan/ lagen, ligsamواژههای مصوب فرهنگستاندریاانداختهای که در آب فرورفته و با شناوه علامتگذاری شده است تا بازیافت شود