خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغشوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مغشوش
/maqšuš/
معنی
غشدار؛ آمیختهشده؛ غیر خالص؛ ناسره.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آشفته، پریشان، درهم، درهمبرهم، درهمریخته، شوریده، قاطیپاطی، مختل
۲. غشدار، غشی، ناخالص، ناسره ≠ منظم
۳. خالص، ناب
دیکشنری
disorderly, muddy, turbid, unorganized, upside down, woolly
-
جستوجوی دقیق
-
مغشوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maqšuš غشدار؛ آمیختهشده؛ غیر خالص؛ ناسره.
-
مغشوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشفته، پریشان، درهم، درهمبرهم، درهمریخته، شوریده، قاطیپاطی، مختل ۲. غشدار، غشی، ناخالص، ناسره ≠ منظم ۳. خالص، ناب
-
مغشوش
لغتنامه دهخدا
مغشوش . [ م َ ] (ع ص ) ناسره ٔ غیرخالص . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناسره و قلب . غیرخالص و آمیخته . (از ناظم الاطباء). غیرخالص و گویند: لبن مغشوش ؛ شیر آمیخته به آب غیرخالص . (از اقرب الموارد). هر چیز که غیرخالص باشد. (غیاث ). غش دار. که در آن غش کر...
-
مغشوش
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ناخالص ، ناسره ، آشفته ، پریشان .
-
مغشوش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
disorderly, muddy, turbid, unorganized, upside down, woolly
-
مغشوش
دیکشنری عربی به فارسی
جازن , قلا بي , زنازاده , حرامزاده , چيز تقلبي ساختن (مثل ريختن اب در شير)
-
واژههای مشابه
-
مغشوش شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشفته شدن، پریشان شدن ۲. غشدار شدن، غشی شدن
-
مغشوش طبیعت
لغتنامه دهخدا
مغشوش طبیعت . [ م َ طَ ع َ ] (ص مرکب ) حیله باز. فریبنده . (از ناظم الاطباء).
-
مغشوش سازی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
disturbance
-
مغشوش شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
tangle, unsettle
-
مغشوش کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
becloud, confuse, embroil, perturb, tangle, trouble, unsettle
-
مغشوش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثرثرة , حيرة , زعزع
-
مغشوش شدن
دیکشنری فارسی به عربی
شوش
-
دارای افکار مغشوش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
woolly-headed