مفکوللغتنامه دهخدامفکول . [ م َ ] (ع ص ) لرزه زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لرزه زده . گرفتار لرزه . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مفقلةلغتنامه دهخدامفقلة. [ م ِ ق َ ل َ ] (ع اِ) سکو. (منتهی الارب ). ابزاری که بدان غله ٔ کوفته را بر باد دهند تا کاه از دانه جدا گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مفاقل . (اقرب الموارد).