مفرغةلغتنامه دهخدامفرغة. [م ُ رَ غ َ ] (ع ص ) حلقة مفرغة؛ حلقه ٔ ریخته که پیوندوی پیدا نباشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). مصمتة الجوانب غیر مقطوعة. (اقرب الموارد).
خمیر مفرغیbronze pasteواژههای مصوب فرهنگستانخمیری که از پرکهای ریز فلزهایی مانند آلومینیم یا مس یا آلیاژ مس در پیوستاری (medium) فرّار تشکیل میشود متـ . خمیر برنزی