مفسوللغتنامه دهخدامفسول . [ م َ ] (ع ص ) فرومایه ٔ بی مروت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد فرومایه ٔ ناکس و رذل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مفصوللغتنامه دهخدامفصول . [ م َ ] (ع ص ) جداکرده شده . (ناظم الاطباء). جداشده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- قیاس مفصول . رجوع به قیاس مفصول و قیاس موصول شود.- مفصول نتایج ؛ قسمی از قیاس مرکب باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ).|| کودک ا
قیاس مفصوللغتنامه دهخداقیاس مفصول . [ س ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) رجوع به قیاس موصول شود.
مفشللغتنامه دهخدامفشل . [ م ِ ش َ ] (ع اِ) پرده ٔ هودج . || (ص ) آنکه در غیر قوم خود نکاح کند تا فرزند لاغر نیارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مفاشل . (اقرب الموارد).
مفصللغتنامه دهخدامفصل . [ م ُ ف َص ْ ص َ ] (ع ص ) تفصیل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مشروح . مقابل مجمل و مختصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نسختی که تلک ... مفصل در باب خواهش خود نبشته بودبر رای امیر عرض داد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 405</s