خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفضل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ِ ض َ ] (ع ص ) مرد بسیارفضل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : روز عید فطر بدان حضرت پیوست ، جوان فاضل مفضل ، دبیری نیک ... در ادب و ثمرات آن با بهره ... (چهارمقاله ص 84). || (اِ) جامه ٔ بادروزه . ج ، مفاضل ....
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ض ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خداوندا من اینجا آمدستم به امید تو و امید مفضل .منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 53).
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َ ض ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یعلی بن عامر الضبی مکنی ، به ابی العباس (متوفی به سال 168 هَ . ق .). از روات شعر و عالم به ادب و ایام عرب واز مردم کوفه بود. عبدالواحد لغوی گوید اشعاری که وی از کوفیان نقل کرده موثق تر از همه است . گویند بر ...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َ ض ض َ ] (اِخ ) ابن مسعود تنوخی حنفی ، مکنی به ابوالمحاسن (متوفی به سال 442 هَ . ق .). از علمای قرن پنجم هجری است . او راست : التنبیه فی الرد الشافعی فیما خالف النصوص و البیان عن الفصل فی الاشربة بین الحلال و الحرام . (از کشف الظنون ج...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) ابن المهلب بن ابی صفرة الازدی ، مکنی به ابوغسان (متوفی به سال 102 هَ . ق .). از حکام و شجاعان و معاریف عرب در عصر خود بود که در بصره اقامت داشت و به سال 85 هَ . ق . حجاج فرمانروایی خراسان را بدو سپرد و وی هفت ماه در آ...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) ابن سعد ابن حسین مافروخی . رجوع به مافروخی شود.
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) ابن فضاله . رجوع به ابومعاویه مفضل در همین لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مسعربن محمد تنوخی ، مکنی به ابوالمحاسن (متوفی به سال 442 هَ . ق .). ادیب و فقیه و نحوی و از مردم معرةالنعمان بود. نیابت قضاء دمشق را داشت و نیز عهده دار قضاء بعلبک بود. وی معتزلی بود. او راست : «الرد علی ال...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) رجوع به ابن عاصم ابوطالب مفضل و الفهرست ابن الندیم و معجم الادباء چ مرجلیوث ج 7 ص 170 و الاعلام زرکلی ج 3 ص 1063 و قاموس الاعلام ترکی و معجم المطبوعات ج 2 ستون 1770 شود.
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ )ابن عمر، مکنی به ابوعبداﷲ یا ابومحمد جعفی کوفی . از اصحاب امام جعفر صادق (ع ) و امام موسی کاظم (ع ) و از متکلمان معتزله است . وی کتاب معروف خود «توحید مفضل » را که در رد بر دهریه و اثبات وجود صانع است از سخنان امام جعف...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (ع ص ) افزون کرده شده و فوقیت داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). تفضیل داده شده و افزون کرده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تفضیل شود.- مفضل شدن ؛ تفضیل یافتن . برتری یافتن . افزونی یافتن : آدم گفتند بدین نامها مفضل شد بر فرشت...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ](اِخ ) ابن عمر. رجوع به ابهری اثیرالدین و روضات الجنات ص 335 و قاموس الاعلام ترکی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 1063 و تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 500 و 504 شود.
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض ِ ] (ع ص ) افزون و فوقیت دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). تفضیل دهنده . برتری دهنده . و رجوع به تفضیل شود.
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُض ِ ] (ع ص ) افزون کننده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه چیزی را افزون می آورد. (ناظم الاطباء) || آنکه باقی میگذارد از چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیکویی کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب ا...