مفهوم عامgeneric conceptواژههای مصوب فرهنگستانمفهومی در رابطة عاموخاص که دارای گسترة معنایی محدودتری است
مفهومدیکشنری عربی به فارسیفکر , عقيده , تصور کلي , مفهوم , حاملگي , لقاح تخم وشروع رشد جنين , ادراک , تصور
مفهوملغتنامه دهخدامفهوم . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دانسته شده . به دل دریافته شده . (از آنندراج ). دانسته .دریافت شده . (از ناظم الاطباء). دریافته . شناخته شده . دانسته . ج ، مفاهیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مفهوم شدن ؛ فهمیده شدن . دانسته شدن :</s
مفهومدیکشنری فارسی به انگلیسیconcept, evident, import, intent, purport, sense, significance, signification, spirit, substance
شبکة مفهومی عاموخاصgeneric concept systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکة مفهومی که در آن همة مفاهیم با یکدیگر رابطة عاموخاص دارند
درختسنجdendrometerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مفهوم عام، هر ابزاری برای اندازهگیری و برآورد ابعاد درختان یا بینهها 2. ابزاری برای اندازهگیری قطر درختان یا بینهها
مفهوم فراپایهsuperordinate conceptواژههای مصوب فرهنگستانمفهوم عام یا کلی که سایر مفاهیم در سلسلهمراتب روابط مفهومی زیرمجموعة آن محسوب میشوند نیز: مفهوم اعم broader concept
دندانهایdentate, toothed, notchedواژههای مصوب فرهنگستان1. در مفهوم عام، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانهدندانه باشد 2. در مفهوم خاص، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای تیز و بیرونزده داشته باشد
روم ایلیلغتنامه دهخداروم ایلی . (اِخ ) نام «روم » زمانی به سرزمینهایی گفته می شد که تحت تصرف امپراطوری روم شرقی بود و بخصوص به اناطولی اطلاق می شد ولی پس از ظهور دولت عثمانی قسمت بزرگی ازآناطولی به تصرف ترکان درآمد و جزء کشورهای اسلامی محسوب می شد. عثمانیان ممالکی را که از اروپا به دست آورده بودن
عرفانلغتنامه دهخداعرفان . [ ع ِ ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناختن . (زوزنی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شناختن . بازشناختن . معرفت . (فرهنگ فارسی معین ). شناخت . شناسائی . آگاهی . درایت . اطلاع : به مدد و معاونت اوکمر بستند
مفهومدیکشنری عربی به فارسیفکر , عقيده , تصور کلي , مفهوم , حاملگي , لقاح تخم وشروع رشد جنين , ادراک , تصور
مفهوملغتنامه دهخدامفهوم . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دانسته شده . به دل دریافته شده . (از آنندراج ). دانسته .دریافت شده . (از ناظم الاطباء). دریافته . شناخته شده . دانسته . ج ، مفاهیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مفهوم شدن ؛ فهمیده شدن . دانسته شدن :</s
مفهومدیکشنری فارسی به انگلیسیconcept, evident, import, intent, purport, sense, significance, signification, spirit, substance
نامفهوملغتنامه دهخدانامفهوم . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرقابل فهم . مبهم . ناروشن . بغرنج . پیچیده . که قابل فهم و درک نیست : میان اهل زمان هیچگونه دانش نیست که آن به خاطر تو مشکل است و نامفهوم .سوزنی .
مفهومدیکشنری عربی به فارسیفکر , عقيده , تصور کلي , مفهوم , حاملگي , لقاح تخم وشروع رشد جنين , ادراک , تصور