مقبولةلغتنامه دهخدامقبولة.[ م َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مقبول . ج ، مقبولات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مقبول و مقبولات شود.
مقبولهفرهنگ نامها(تلفظ: maqbule) (عربی) (مؤنث مَقبول) ، مورد قبول ، پذیرفته شده ؛ دلنشین ، دوست داشتنی ، زیبا ؛ خوشایند ، مطلوب .
مقبولیلغتنامه دهخدامقبولی . [ م َ ] (حامص ) پسندیدگی و شایستگی . مطبوعی و محبوبی . (از ناظم الاطباء) : به سرسبزی صبح آراسته به مقبولی نزل ناخواسته . نظامی .رای هندی را ندیمی بود هنرپرور... که از مقبولی و به نشینی چون انسان العین در ه