مقدماتیدیکشنری فارسی به انگلیسیelementary, exploratory, initial, initiative, initiatory, introductory, pilot, pirmary, pre-, preliminary, preparatory, rough-and-ready
مقدماتیدیکشنری فارسی به انگلیسیelementary, exploratory, initial, initiative, initiatory, introductory, pilot, pirmary, pre-, preliminary, preparatory, rough-and-ready
دانشسرای مقدماتیلغتنامه دهخدادانشسرای مقدماتی . [ ن ِ س َ ی ِ م ُ ق َدْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دارالمعلمین مقدماتی و آن معادل دوره ٔ دوم متوسطه است اما خاص تعلیم و تربیت آموزگاران . و در تهران و تبریز و برخی شهرهای دیگر ایران دائر بوده است . رجوع به دانشسرا شود.
هندسه ٔ مقدماتیلغتنامه دهخداهندسه ٔ مقدماتی . [ هَِ دِ س ِ ی ِ م ُ ق َدْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هندسه ای است که مستقیماً و بدون توسل به یک سیستم مختصات ، به بحث در اشکال و اجسام با یک روش کاملاً محدود می پردازد.
دادهنامۀ مقدماتیaccession catalogueواژههای مصوب فرهنگستاندفتری با توضیحات مختصر برای ثبت مقدماتی اشیای بهدستآمده در هنگام کاوش باستانشناختی
برداشت مقدماتیpreliminary surveyواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتی که هدف از آن جمعآوری دادههای لازم برای شناسایی طرح پیشنهادی است متـ . برداشت شناسایی reconnaissance survey